۱۳۸۵/۱۰/۰۲

مي خوردن روز

ديده‌ايد بلوغ اجتماعي و جنسي آدم‌ها نسل به نسل ديررس‌تر مي‌شود؟ تمدن به ما اين امكان را داده كه ديرتر درگير شويم. آيا مي‌شود زماني را تصور كرد كه براي همه يا اكثر اعضاي جامعه، زمان آغاز اين درگيري تا لحظه مرگ به عقب بيافتد؟ اين يك فريب بزرگ است كه تحقق آرزوها را به دوران بازنشستگي حواله مي‌دهيم.

درگير شدن در استرس‌هاي زندگي اجتماعي/اقتصادي باعث كاهش خلاقيت مي‌شود. اصلا ساختار رقابتي كسب و كار و به تبع آن سياست، آن را به يك بازي برد-باخت بدل كرده كه تمام ذهن دوطرف بازي را درگير مي‌كند. در واقع ما هميشه بين حداكثر كردن برخورداري خود از منابع از طريق كار رقابتي و استفاده از اين منايع بدست آمده براي منافع شخصي نوسان مي‌كنيم. هرچه بيشتر، بهتر. اما كدام كفه بيشتر؟ اينجا هم بين معاش اقتصادي و معاش فردي تزاحم است، رقابت است.

شايد اديان و آئين‌ها ايده‌اي بودند براي تغيير اين بازي. اما با عرفي شدن به سمتي رفتند كه خود بازي برد و باخت جديدي طراحي كردند: رقابت براي رستگاري. اين براي آئين‌هاي به نسبت مدرني مثل كمونيسم هم صدق مي‌كند.

براي نيمه شمال نشين تمدن، گرسنگي مشكل اصلي نيست، بلكه رهايي از ترس هدف است.

ريشه بيشتر شرور رقابت است. همانطور كه موتور تحول و بهبود رقابت است. در نظريه‌ تكامل و آنجا كه مربوط به جانداران مي‌شود تصور بازي بي‌رقابت ممكن نيست. سؤال اساسي اينست كه آيا مي‌توان در موجود زنده جديدي كه مخلوق انسان است و سازمان، گروه يا جامعه نام دارد يك بازي بي‌رقابت طرح‌ريزي كرد؟

نگوئيد آدم بايد از كارش لذت ببرد. كسي براي كاري كه دوست داريد به شما نمي‌پردازد. دست كم در درازمدت اين‌طور است. اگر اين نبود مرگ گروه‌ها رخ نمي‌داد. منافع و اهداف مشترك معمولا دوام ابدي ندارند.

در تجربه‌هاي ذهني من، آدم‌هاي خلاق كساني هستند كه خيلي درگير كسب و كار يا اجتماعشان نيستند. آنها بي‌آنكه وارد بازي برد و باخت شوند محصولي ارائه مي‌دهند كه موجب تغييري مثبت مي‌شود.

پراكنده است. بايد بيشتر فكر كنم.

غضنفر: اين كودك درون كه ميگن كجاس؟

۴ نظر:

ناشناس گفت...

بسم الله الرحمان الرحیم. سلام!

اگر به نیلس بور (نیلز درست نیست) علاقه داری:

من از سروش سیما فیلمی گرفتم که در سه شنبه اول فروردین 1385 در شبکه ی چهار دیدم. بعدها معلومم شد نامش نفاق کپنهاگ است. 59 دقیقه. رفاقت بور و هایزنبرگ و نقش آنها و دیگران در ساختن (نساختن) بمب هسته ای.

ناشناس گفت...

عين مدينه فاضله افلاطون ؟ اونجا كار يك عده اينه كه فقط به توليد انديشه بپردازند و بقيه كار كنند

ناشناس گفت...

بسم الله الرحمان الرحیم. سلام علیکم.

فرمایش شما: «در تجربه‌هاي ذهني من، آدم‌هاي خلاق كساني هستند كه خيلي درگير كسب و كار يا اجتماعشان نيستند. آنها بي‌آنكه وارد بازي برد و باخت شوند محصولي ارائه مي‌دهند كه موجب تغييري مثبت مي‌شود.»
آیا «تجربه ی «ذهنی» همان «تصورات» یا «خیالات» نیست؟
نمی دانم، ولی «خلاقیت» یا «نبوغ»، به شکلهای مختلف در افراد ِ مختلف است. یک نفر نبوغش در شاگرد اول کنکور شدن است. همین فرد، اندیشه ی سیاسی ی خام و کودکانه ای ممکن است داشته باشد. نبوغ نیوتون و گاوس و داروین و بوعی و ملاصدرا و آینشتاین، یکسان نیست.

با احترام.

Picolo گفت...

به ريتا:
همه كار كنند، اما بازي طوري طرح شود كه منجر به برد-باخت نشود، اينطوري خشونت حذف مي‌شود. اين بازي در سطح كلان و فراگير هنوز طراحي نشده.

به سيد عباس:
- تجربه ذهني منظورم مراجعه به نمونه هاي ذهني است كه قطعا اگر بخواهيم علميش كنيم نياز به تحقيق دارد. برخي از فرضيه ها زائيده آزمون ها و تجربه هاي ذهني هستند.
- شاگرد اول ها ممكن است نبوغ داشته باشند، اما الزاما خلاق نيستند. از تصادف مثال كنكور يك نمونه خوب از اتلاف ذهنهاي خلاق است. اشتراك آدمهايي كه گفتيد در نوآوري و خلاقيت است.