سرعت مصرف انرژي يك انسان حدود 100 وات است. مغز با اينكه فقط 2% وزن بدن را تشكيل ميدهد، 20% انرژي مصرف ميكند.
اينجا نوشته است كه توسعه مغز كساني كه در كودكي به چاقي مبتلا ميشوند دچار مشكل ميشود و هرچه فرد فعاليت فيزيكي بيشتري داشته باشد، مغز فعالتري خواهد داشت. افزون برآن، كيفيت تغذيه هم بر فعاليت مغز مؤثر است.
من يك نظريه كمي متفاوت دارم. اين نظريه بر مشاهدات و فرضهاي غيردقيق زير استوار است:
1- ديدهايد آدمهايي را كه تحرك بدني چنداني ندارند اما هرچه ميخورند چاق نميشوند؟ فعاليت مغزي آنها را چطور ارزيابي ميكنيد؟ آدمهاي باهوشي هستند؟
2- مغزهاي فعالي كه ميشناسيد بيشتر در ميان چاقها هستند يا لاغرها؟
3- مصرف مفرط الكل باعث زوال قشر خاكستري مغز ميشود. دائمالخمرهاي ثروتمند بيشتر چاقند يا لاغر؟
4- چاقي يك فرآيند تجمعي است. اگر كسي از آن 20 تا 25 درصد انرژي مصرفي مغز فقط 5% كمتر مصرف كند، با فرض مصرف روزانه 2400 كيلوكالري چقدر چربي اضافه در بدنش ذخيره ميشود؟
اگر هر گرم چربي را معادل 9 كيلو كاري فرض كنيم(+)، روزي 13 گرم و سالي 4.7 كيلوگرم و در ده سال 47 كيلوگرم اضافه وزن بار ميآيد.
به نظر من چاقي علل بسيار گوناگوني دارد، اما يكي از راههاي پيشگيري و حتي درمان آن فعالتر كردن مغز است، خواه با افزايش تحرك بدني، خواه با تمرين دادن قوه تخيل كه موتور نوآوري است، خواه با حل هر نوع مسئله.
من يك نظريه كمي متفاوت دارم. اين نظريه بر مشاهدات و فرضهاي غيردقيق زير استوار است:
1- ديدهايد آدمهايي را كه تحرك بدني چنداني ندارند اما هرچه ميخورند چاق نميشوند؟ فعاليت مغزي آنها را چطور ارزيابي ميكنيد؟ آدمهاي باهوشي هستند؟
2- مغزهاي فعالي كه ميشناسيد بيشتر در ميان چاقها هستند يا لاغرها؟
3- مصرف مفرط الكل باعث زوال قشر خاكستري مغز ميشود. دائمالخمرهاي ثروتمند بيشتر چاقند يا لاغر؟
4- چاقي يك فرآيند تجمعي است. اگر كسي از آن 20 تا 25 درصد انرژي مصرفي مغز فقط 5% كمتر مصرف كند، با فرض مصرف روزانه 2400 كيلوكالري چقدر چربي اضافه در بدنش ذخيره ميشود؟
اگر هر گرم چربي را معادل 9 كيلو كاري فرض كنيم(+)، روزي 13 گرم و سالي 4.7 كيلوگرم و در ده سال 47 كيلوگرم اضافه وزن بار ميآيد.
به نظر من چاقي علل بسيار گوناگوني دارد، اما يكي از راههاي پيشگيري و حتي درمان آن فعالتر كردن مغز است، خواه با افزايش تحرك بدني، خواه با تمرين دادن قوه تخيل كه موتور نوآوري است، خواه با حل هر نوع مسئله.
۱ نظر:
بسم الله الرحمان الرحیم. آقا یا خانم پی کو لو! سلام! (به احتمال شصت در شصت آقا هستی. درسته؟)
مقالات وبلاگت را خواندم. (مقاله ی «چاق ها کمتر» را هنوز نخواندم. الان دیدم.)
ــ آری. شاید تکنولوژی و علم، تغییراتی در آشپزی (چه در مقیاس صنعت، و چه در مقیاس منزل) بدهند.
ــ فرمایش شما: «اگر درباره همسرش با احتياط حرف ميزند و از عشقهاي جديد و مهمانيها و سفرهاي مجردي چيزي نميگويد، يعني همسرش هم وبلاگش را ميخواند.» چه جالب!
ــ گویا من در تمام عمرم فقط یک بار رفتم کوه. حدود سال چهارم دبیرستان بودم. حدود سال 1368 یا 1369.
ــ من ناپسند می دانم که افراد هم تلفن می کنند و هم میوه می خورند (و هم حتا عذا!). مثل آرایشگرها که مشتری ی بنده خدا زیر تیغ و شانه است، و او از مغازه می رود بیرون با دوستش صحبت کند. این عادت ناپسند را خیلی آرایشگرها دارند.
ــ آیا تحصیلات شما مدیریت یا مشابه آن بوده؟
ــ شاید «حقیقت ِ دانش» دارای نمودار و این جور چیزها نیست.
ــ گمان کنم با ادعاها و استدلالهای مقاله ی «زیبایی شناسی» موافق نیستم. آرایش زنان (و بحث احتمالاً مختصر (؟) زیبائی ی مردان) به این سادگی نیست که فرموده اید.
ــ عکس چراغ توری چه قشنگ است. اختراعات بشر در هر دوره، متفاوت است. (شاید اصولاً «شعله» و «سوختن» از چشم انسان صحنه ای زیبا است. ــ ما درسی اختیاری داشتیم به نام شعله و احتراق. پاس نکردم ولی جالب بود.)
ــ در{خیس کردن جای سفت} نشانه ی نقطه گذاری درست نیست. {} درست نیست.
ــ چشم بر هم بزنیم، ما هم شده ایم حمید حامد.
***
«برچسب ها» یعنی چی؟
ایمیل نداری؟
مقاله ی آخرم تقدیم به تو.
در پیوندهایم معرفی ات می کنم. زود ان شاء الله.
قربانت.
ارسال یک نظر