يك قاعدهي مهم بر فراز هر بازي و فراتر از آن، اين است كه ˝هر لحظه اراده كني ميتواني از بازي خارج شوي." اگر داري بازي ميكني، يعني كه ميخواهي.
رقابت، ميل به برنده شدن، ميل به با افتخار باختن و پرهيز از قضاوت منفي ديگران، ما را ترغيب ميكند كه يك بازي ناخوشايند يا بدفرجام را تا انتها ادامه دهيم.
فصل پاياني داستان "دعوت به مراسم گردن زني" ناباكوف را ببينيد. اينجا قبلا قسمتي از آن را نقل كردهام.
شايد به همين خاطر است كه رياضت كشيدن براي كسي كه احساس خوشبختي و شادماني ميكند بيمعني است، اما براي آنكه رنج ميكشد (بازيگر بازي نامطلوبي است) رياضت كشيدن يعني ترك بازي نامطلوب و آغاز كردن بازي جديد.
همچنين است كه دشمنان، قدر مشترك دارند. زيرا بازيشان يكي است.
همچنين است كه به قضاوت ديگران تن ميدهيم. چون ميخواهيم به بازي برگرديم.
***
لطفا كليگوييها را به حساب ايستاده چيز كردن بگذاريد.
۱ نظر:
سلام!
راستش مقاله ات را نمی فهمم.
***
http://web.mat.bham.ac.uk/C.J.Sangwin/Publications/integrometer.pdf
به دوستم هم که استاد ریاضی است تلفن می کنم. شاید راهی برای موضوعی که پرسیدم باشد.
***
سیدعباس سیدمحمدی.
ارسال یک نظر