۱۳۸۵/۱۰/۱۷

راست‌ترين راستي زندگي

پير خرد يكنفس آسوده بود
خلوت فرموده بود

كودك دل رفت و دو زانو نشست
مستِ مست
گفت ترا فرصت تعليم هست؟
گفت هست

گفت كه اي خسته ترين رهنورد
سوخته و ساخته‌ي گرم و سرد
بر رخت از گردش ايام گرد
چيست برازنده بالاي مرد؟

گفت درد

گفت چه بود اي همه دانندگي
راست‌ترين راستي زندگي؟

پير كه اسرار خرد خوانده بود
سخت در انديشه فرو مانده بود
ناگه از شاخه‌اي افتاد برگ

گفت مرگ.

هاشم جاويد

هیچ نظری موجود نیست: