توي فيلمها و قصهها كمتر پيش ميايد كه روانشناسها نقش مثبتي داشتهباشند. در نگاه عاميانه روانشناسي هم خانواده جنون است و جماعت منورالفكر هم آنان را بخاطر نگاه از بالا و "والد"شان دوست ندارند يا بهتر بگويم در برابر آنها گارد دفاعي ميگيرند مبادا آنچه را ماهرانه از خود و ديگران مخفي ميكنند توسط اين هكرهاي روان آدمي روشود. در عين حال همه دوست دارند بطور ناشناس مورد قضاوت قرار بگيرند. بنابراين وقتي يك روانشناس يا روانپزشك خاطرات، خودكاويها و روياهايش را منتشر ميكند يا براي ما قصه ميگويد، من خيلي طالب ميشوم ببينم پشت صحنه چه خبراست -فضولي است ديگر- خصوصا وقتي خاطرات فرويد را خواندم و ديدم برخلاف نظريهپردازيهاي علميش كه انقلابي در روابط اجتماعي غرب برپاكرد خودش چقدر اخلاقگراست. بنابراين هميشه يكي از اولين بلاگهايي كه مشتاقانه منتظر بروز شدنش هستم آني است كه با عنوان باشما نيستم بازارگرمي ميكند. بخصوص كه دوتا از همسايههاي خوشتعريف را حسابي خوابنما كرده ...
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر