۱۳۸۷/۰۴/۲۸

به روح اعتقاد داري؟

منظورم آن جوك معروف نيست. ببينم با بازي كردن با كلمه‌ي روح مي‌شود يك شبكه از معناها برايش درست كرد يا نه:

فارسي
روان:
بوعلي سينا گويد: [خداوند] مردم را از گرد آمدن سه چيزآفريد، يکي تن که او را به تازي بدن و جسد خوانند و ديگري جان که او را روح خوانند و سيوم روان که او را نفس خوانند. (رساله‌ي نبض ابوعلي سينا، نقل از دهخدا)

در اصطلاح طب قديم ، بخاري است لطيف که در دل متولد ميشود و باعث حيات و حس و حرکت ميگردد. (از غياث اللغات)

صاحب «الانسان الکامل» گويد: بدان که هر چيز محسوس را روحي الهي است که بدان قائم است و روح نسبت به آن صورت مانند معني براي لفظ است.

عربي
روح:
[خدا به فرشتگان هنگام آفرينش آدم مي‌گويد:]  پس وقتى او را درست كردم و از روح خود در آن دميدم پيش او به سجده درافتيد.    حجر 29
به فعل دميدن براي روح توجه كنيد. در جاي ديگر:
از تو [پيامبر] مي‌پرسند درباره‌ي روح، بگو روح از امور خدايم است. و شما را از دانش -جز اندكي- نداديم.    اسراء 85

انگليسي
spirit: از ريشه‌ي لاتين به معني نَفَس، دم (+)
soul: از ريشه‌ي ژرمانيك مرتبط با sea. احتمالا بر اساس اين باور قديمي ژرمن‌ها كه ارواح مردگان كف دريا مي‌آرامند.

عبري
רוח (رواح؟) به معني باد

يوناني
ψυχή (psychē) فوت مي‌كنم، مي‌دمم

در همه‌ي اين واژه‌ها، معناي سيال و روان بودن و محدود نبودن حركت به جسم فيزيكي مشترك است. گويا با بي‌حركت شدن بدن در اثر مرگ، اين روح است كه هنوز مي‌تواند آزادانه به حركت خود ادامه دهد.
بعيد نيست اگر "جاري بودن" روح از مرگ آدم‌هايي انتزاع شده باشد كه بر اثر خونريزي بيروني مرده‌اند. يا از آخرين نفس‌شان كه جانشان از دماغشان در مي‌رود.

هرچه به سوي انسان مدرن مي‌آييم، معناي اين كلمه متفاوت‌تر مي‌شود. تشبيه بدن به سخت افزار و روح به نرم‌افزار از همين دست است.

اما چرا اين مفهوم درست شده است؟ به گمان من (و خيلي‌هاي پيش از من) ناشي از ميل آدمي به بقا يا جاودانگي است. درباره‌ي اينكه اين ميل يا نياز مابه‌ازاي خارجي دارد يا نه، قضاوت نمي‌كنم. صرف نظر از اينكه معتقد به چيزهايي مثل بقاي روح، تناسخ و معاد باشيم يا نه، اين ميل در ما وجود دارد. جسد يا گور يا خاكستر مردگانمان را نگه‌مي‌داريم. از لحظات زندگي‌مان عكس مي‌گيريم. چيزي مي‌نويسيم. كسي چه مي‌داند، شايد روزي توانستيم از هر لحظه‌ي مغزمان (اطلاعات و كد‌ها) يك كپي بگيريم و در يك شبكه‌ي مجازي منتشر كنيم. حتما ميزان خطاي ما (در نسخه‌برداري و انتشار) در حدي خواهد بود كه هر يك از آن نسخه‌ها، آن "من"‌هاي ما، زندگي مستقل و متفاوتي را ادامه دهند.

اما در اين جهان، از بازي كردن نقش "من" گريز و گزيري نيست.

******************************************************

پي‌نوشت: اين‌ها را پيش‌تر نوشته‌بودم. از آن‌ها كه معمولا منتشر نمي‌شود. ديروز اما پس از اين پست ساراي گرامي نظرم عوض شد، منتشرش كردم.

هیچ نظری موجود نیست: