يك ماهي است شروع كردهام به بازسازي خانه. چشمتان روزگار بد نبيند. يك پروژهي كامل تعريف كردم و به خيال خودم سعي كرده بودم همهي فعاليتها، منابع، هزينهها و زمانبنديها را پيش بيني كنم.
بعد از حدود 25 سال، دوباره و بطور انبوه با خيل كارگر و بنا و انواع تكنيسين ساختمان و تاسيسات و فروشنده مستقيم سر و كار پيدا كردم، همه از بهترينهايي كه دوستان معرفي كردهبودند. بعضي از مشاهدات و نتايجي كه ممكن است به درد كسي بخورد را اينجا مينويسم.
- تقريبا همهي تكنسينهايي كه در اين مدت برايم كار كردند درك درستي از اندازهگيري نداشتند. هرگز به اندازههايي كه ميدهند نميتوان اعتماد كرد. مساحت يك ديوار، قطر يك سوراخ، طول يك سيم، حتا تعداد كليدهاي برق مورد نياز همه با خطاي بالاي 15% همراه بود.
به اين اضافه كنيد خطاي تخمين زمان را. هر زماني را كه ميدادند بايد دست كم در 1.5 ضرب كرد. به علاوهي بدقولي. اين را هم بگويم كه معمولا وقتي از آنها زمان تخميني كار را ميپرسي، از قيافهشان ميفهمي كه انگار با سؤال عجيبي روبرو شدهاند. جوابهاي اولشان هم از جنس زمان نيست: تمومش ميكنيم - هر چه زودتر - معلوم نميكنه - تا ببيني چي پيش مياد ...
- بيشترشان تحصيلات ديپلم يا فوق ديپلم داشتند. البته كاملا بيربط و نامرتبط. بنّا با ديپلم ادبيات، نظافتچي با ديپلم كامپيوتر، جوشكار با فوق ديپلم مخابرات، ...
با اينحال بهرهي هوشيشان باعث ميشد ناخواسته اتفاقاتي درست كنند كه ياد انيميشن پت و مت بيافتيد. آقاي بنّا قرار بود چارپايهاي را از يك پنجره ببرد توي نورگير و آنجا تعميراتي انجام دهد. بعد چارپايه را خارج كند و جاي پنجره را ديوار بكشد. صبح با اين توضيح تركش كردم و رفتم سر كار. دو سه ساعت بعد تماس گرفت كه: مهندس ديوار را كشيدم، حالا چطور چارپايه را ببرم تو؟ اين را كاملا جدي ميپرسيد.
- همراه هيچكدامشان قلم و كاغذ يا هر ابزار ديگري براي نوشتن نديدم. وقتي خيلي مجبور بودند به حافظهشان تكيه نكنند، از من قلم و كاغذ ميخواستند.
- دشوارترين قسمت معامله، چانه زني است. وقت و انرژي زيادي ميبرد. قيمت اوليه را معمولا به راحتي ميتوان و بايد در 50 يا 60 درصد ضرب كرد. به هرحال چه اين كار را بكنيد يا نه، آخر كار دبه در ميآورند و پول بيشتري ميخواهند.
- اطلاعات فني فروشندگان دربارهي كالاهايي كه ميفروشند بسيار اندك، مخدوش و ضد و نقيض است. شايد آن قسمت از مطالعاتم براي خريد اقلام عمده را كه اطلاعات اندكي در اينترنت يا بازار دارند همينجا منتشر كنم.
- اغلب مايلند سليقهي خودشان را به طرح قبلي شما تحميل كنند. هم جايي كه صرفا سليقهي فرهنگي خودشان است و هم وقتي چنين تغييري به سودشان باشد.
***
بدقولي نصاب باعث شد جوشكاري را دوباره تجربه كنم، تقريبا بعد از بيست و سه سال. اين كار را دوست دارم. تنها كار تكرارييي كه دير از آن خسته ميشوم. ايجاد يك قوس الكتريكي، هدايت مذاب در نقطهي جوش و هدايت آن. نوجوان كه بودم با يك موتورجوش و دو الكترود گرافيتي (از مغز باطري راديو) يك چراغ فانوس دريايي درست كردم كه تمام محله را روشن ميكرد. البته پول برقش كه آمد از روشن كردنش پشيمان شدم.
باز هم مينويسم از اين.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر