۱۳۸۷/۰۲/۰۵

پليس راه‌نماي ايستاده

هر روز مي‌بينمش. گاهي روزي دوبار. طوري ايستاده است كه موضوع هيچ‌كس نيست.

دستش را را براي راهنمايي اتومبيل‌ها در هوا نمي‌كشد. اين روزها البته بيشتر پليس‌ها اين كار را نمي‌كنند. فقط گاهي سرش را تكان مي‌دهد. يعني مثلا "موافقم، بريد".

چراغ قرمزش از آنها است كه بيخودي طولاني است. 60 ثانيه انتظار وقتي كه با عجله به طرف محل كار مي‌روي. گاهي پشت چراغ قرمز كه ايستاده‌ايم، راننده‌ي كم حوصله‌اي گاز مي‌دهد و از چراغ رد مي‌شود. يك دوثانيه‌اي با نگاهش خودروي خاطي را تعقيب مي‌كند. بعد برمي‌گردد و به ما نگاه مي‌كند. يعني "شما صبر كنيد". چارپنج ثانيه بعد انگار كار مهمي يادش افتاده باشد، قلم و كاغذش را بالا مي‌آورد و مي‌خواهد چيزي بنويسد. اما بلافاصله بي‌حوصلگي‌ش غلبه مي‌كند. يك دستش قلم را و دست ديگرش كاغذ را پشتش پنهان مي‌كند.
شرط مي‌بندم آدم شاعر مسلكي باشد. فكر نكنيد يك آدم معمولي است. ابدا. يك بار ديدم با چه لبخندگرمي به كودكان روزنامه‌فروش نگاه مي‌كرد. پسربچه‌هاي روزنامه‌فروش، روزنامه‌هاي اضافي‌شان را پاي سايبانش انبار كرده‌اند. جاي امني است.

گاهي دارد براي خودش روي كاغذ مقوائيش چيز مي‌نويسد. انگار وبلاگي كه وسط چارراه توليد مي‌شود. دور و برش اتفاق مهمي نمي‌افتد. تصادف هم نمي‌شود.

پشت به ماشين‌هاي متوقف مي‌ايستد. خودش را به بي‌تفاوتي زده اما هر 75 ثانيه به صداي راديو يا پخش يا گفتگوي داخل نزديكترين خودرو گوش مي‌دهد. روزي 8 يا 12 ساعت. بيشتر وقت‌ها يك دو قدم دورتر از سايبانش مي‌ايستد. بي‌تفاوت، حتا به آفتاب.

ارتباط ما در همين حد است.

۷ نظر:

ناشناس گفت...

پی کو لوی عزیز،
از لطفت و از محبتت از ته دل ممنونم. همیشه شاد باشی.
آذین

Avayemoj گفت...

نوشته بسیار خوبی بود. شما هم خوب استعداد ادبیاتی داری ها! نوشته ات از تصویر سرشار و در عین حال موجز و بدون حواشی عزیز بود.
زنده باشی و سرسبز
سارا رها

ناشناس گفت...

سلام.برای شناختن آدمها،گاهی همین اندازه رابطه هم کافی است.سلام برسونید.

ناشناس گفت...

سلام پی کولو.
یک وبسایت پیدا کردم. از طریق جست و جوی عکس در گوگل بهش رسیدم. وبسایتی است که عکس مقاله ی ماقبل آخرم را از آن جا برداشتم. وبسایت
http://www.jamd.com/index/about_us
ولی ظاهراً نمی توانم در آن چیزی سرچ کنم. آیا شما می توانی متوجه شوی چرا نمی شود در آن چیزی سرچ کرد؟
***
من الان در ویکیپدیا دیدم
و خبردار شدم
مریم فیروز
در اصل
مریم فرمان فرمائیان است
طبق
http://en.wikipedia.org/wiki/Maryam_Farman_Farmaian
ظاهراً این که فامیلی ی اشان فرمان فرمائیان بوده است را 118 اینترنتی هم تأید می کند
توجه کنید



1 88966312 فرمانفرمائيان اردوان بلوارکشاورز
2 88820920 فرمانفرمائيان بهرام ايرانشهر
3 22294856 فرمانفرمائيان بهمن شهيدديباجي
4 88826946 فرمانفرمائيان بهمن ايرانشهر
5 22285426 فرمانفرمائيان بهمن کامرانيه
6 88909783 فرمانفرمائيان تاج الملوک نجات الهي
7 88719253 فرمانفرمائيان تاروردي وليعصر
8 22712707 فرمانفرمائيان خورشيد شريعتي
9 22713327 فرمان فرمائيان صبار شريعتي
10 22712734 فرمانفرمائيان صبار تجريش
11 88827757 فرمانفرمائيان عباس ايرانشهر
12 66403368 فرمانفرمائيان عبدالعزيز آيت اله طالقاني
13 88907575 فرمانفرمائيان عبدالعزيز ميدان فلسطين
14 22294980 فرمانفرمائيان عزت الملوک شهيدلواساني
15 88774675 فرمانفرمائيان علينقي اسدآبادي
16 22713478 فرمانفرمائيان فاطمه شريعتي
17 88906462 فرمانفرمائيان فاطمه قرني
18 22714819 فرمانفرمائيان مريم دربند
19 44404793 فرمانفرمائيان مهين پونک
20 66419201 فرمانفرمائيان مهين ميدان انقلاب
21 88306325 فرمانفرمائيان ندا ايرانشهر
22 44404565 فرمانفرمائيان هايده آيت اله کاشاني


ظاهراً املا هم
فرمانفرمائیان
است
***
سیدعباس سیدمحمدی.
***
این که در پیوندهای وبلاگت، آخرین مقاله ی وبلاگها هم عنوانش در وبلاگت معلوم می شود، چه جوری انجام می شود؟ نرم افزار خاصی لازم است؟
***
یک بار ده پانزده سال قبل سوار ماشین پدرم بودم. نمی دانم دود می کرد. چی بود. یک افسر جلویم را گرفت. جریمه کرد. اسمم را پرسید. گفت اِ. من سیدها را جریمه نمی کنم. گفتم خب جریمه نکن. گفت نه دیگه! نمیشه! جریمه کردم!

ناشناس گفت...

موضوع خیلی جالبی رو خیلی جالب بررسی کردین. مثل همیشه...بابت راهنماییتون هم خیلی ممنون. بازم معرفت شماها...

ناشناس گفت...

تو اصلاً معلومه کجایی پیکولو؟ یعنی آخه من چی بهت بگم؟ به شیوا که لینک دادم سر یزن راستی
www.nanesard.blogfa.com

ناشناس گفت...

چه ارتباط محکمی جدن