۱۳۸۶/۱۱/۱۶

كلمات همريشه‌ي فارسي و انگليسي

توي اتيمولوژي آنلاين پرسه مي‌زدم، به لغاتي برخوردم كه ريشه‌ي فارسي  ريشه‌ي مشترك با كلمات فارسي داشت. چندتايشان را برايتان مينويسم، شايد جالب باشد.

كَنَب، كنف

cannabis

قندي candy
برنج bronze
گرم warm
موش mouse
راست  right
سه‌تار guitar
موميايي mummy
زرگون zircon
كوشك kiosk
ليمو lemon
پسته pistachio
تندر thunder
پرديس paradise
در door
پدر father
برادر brother
مادر mother
يشپ، يشم jasper
ديو Zeus
مجوس، مگوش magic
پاجامه

pajamas

اسفناج spinach
مرده mortal
نارنگ، نارنج orange
شكر

sugar

بازار bazaar

پ‌ن: بازار را به ليست اضافه كردم. ممنون از زيتاي عزيز بابت يادآوري.

پ ن 2: دوستان كلمات ديگري مثل jungle ،darvish، ghoul و saffron را اضافه كرده‌اند.
توضيح: اين كه ريشه‌ي اين كلمه‌ها فارسي است يا نه، و اين‌كه از كجاي دنيا به كجا رفته را نمي‌دانم. زبان‌شناس‌ها هم با اطمينان نمي‌توانند محل تولد يك واژه را مشخص كنند. تنها مي‌شود گفت اين جفت كلمه‌ها احتمالا ريشه‌ي مشترك دارند.

۲۴ نظر:

ناشناس گفت...

سلام.بازار را هم از طرف من اضافه کنيد.بی شک واژه های بيشتری هم هست که ريشه فارسی دارد و بر عکس بسياری از وازه های بيگانه که وارد زبان فارسی شده و به آن غنا داده‌اند

ناشناس گفت...

manzur az nashenas,man-e ashena hast.

Nima گفت...

chand ta kalameye dige ham hast ke asliate roosi daran vali dar har 2 zabane

Nima گفت...

chand ta kalameye dige ham hast ke asliate roosi daran vali dar har 2 zabane englisi va farsi hastand:

droshky: hamoon doroshkeye khodemoon
galosh: hamoon gaalesh

ناشناس گفت...

khosham miad ammo sibiloo haye irooni kollan fekr mikonan iran markaze jahane va hame zaboona az zaboone chaghale farsi moshtagh shode ast....abol..zaboone farsi sar o tash roo ebzani 5000 ta kalame az khodesh nadarekhoda roo shokr ke kalamate arabi vared shod va ella ma bayad ba zaboon eshare harf mizadim....

ناشناس گفت...

ناشناس جان آخری.. اگر لطف کنی بروی یک فرهنگ لغت باز کنی که ریشه لغات را داده باشه می تونی ببینی که چند تا کلمه ریشه فارسی داره. تازه کلمات عربی رو اگر با خوش بینی نگاه کنی می بینی فارسی ما رو فراگیرتر کرده اند در حالیکه ایرانی هیچ وقت تن به ترک کردن فارسی نداده است... مصر با ورود اسلام از زبان آفریقایی به یک کشور عربی تبدیل شد اما پدران ما فارس زبان ماندند.

Unknown گفت...

جنگل jungle
هومن human

Massoud گفت...
این نظر توسط نویسنده حذف شده است.
Massoud گفت...

زبان

ناشناس گفت...

پی‌کولوی بزرگ، ممنونم از همراهی‌ت. ولی کاری از کسی بر نمی‌آد. حتی بازگو هم نمی‌شه کرد... بگذریم

ناشناس گفت...

درویش رو هم از طرف ما بیافزا .
Darvish

ناشناس گفت...

سلام پی کولو
به شدت قابل مناقشه است
بلکه غیر آکادمیک است
ریشه ی father پدر است؟ اگر بگوئی پدر و father همریشه اند فرمایش شما درست است ولی ریشه ی father پدر نیست. تعدادی از واژه هایی که گفتی ریشه اش فلان لفظ فارسی است، به ذهنم می رسد ریشه اش در واقع یونانی است.
دیو و زئوس همریشه اند، نه که دیو ریشه ی زئوس باشد. واژه های زبانهای هند و اروپائی ظاهراً بیشترشان ریشه ی واحد دارند.
***
اگر اشتباه نکنم، از مشهورات زبان شناسها است که بد و bad همریشه نیستند.
***
ببخشید. لطفاً سرچ کن blogquake یا blog-quake یا blog quake. ببین آیا متوجه می شوی انگلیسی زبانها منظورشان از بلاگ کویک چیست؟
***
قربانت
سیدعباس سیدمحمدی

ناشناس گفت...

سلام پی کولوی عزیز
همچنان می گویم مقاله ی شما مدعای غلطی را طرح می کند
به جای تکرار عرایض و توضیحات سابقم از شما می خواهم، مثلاً، به
http://www.etymonline.com/index.php?term=father
توجه کنی
در این مدخل گفته است

father (n.)
O.E. fæder, from P.Gmc. *fader (cf. O.N. faðir, Ger. vater), from PIE *p@ter

یعنی father انگلیسی از فلان کلمه ی الد انگلیش و فلان کلمه ی ... و فلان کلمه ی ... و در نهایت از فلان واژه «یا ریشه ی» هند و اروپائی ی نخستین گرفته شده است

سپس گفته

cf. Skt. pitar-, Gk. pater, L. pater, O.Pers. pita, O.Ir. athir "father"

یعنی «مقایسه کنید با» فلان کلمه در سنسکریت و فلان کلمه در یونانی و فلان کلمه در لاتین و فلان کلمه در فارسی ی باستان و فلان کلمه در ایرانی ی باستان

نگفته ریشه ی father برابر است با «پدر» ِ فارسی

البته بله. این که ریشه ی zircon می شود زرگون فارسی، تا حد زیادی درست است.

اگر شما عنوان یا ابتدای مقاله ات را این طور تغییر بدهی که تعدادی از واژه های اروپائی که ریشه ی شان فارسی است «یا» با واژه های فارسی همریشه هستند، آنگاه به شما اشکالی وارد نیست.

سیدعباس سیدمحمدی

ناشناس گفت...

سلام
والا نمی دانم
من الان دقیقاً در ابتدای مقاله ات این طور می بینم:

توي اتيمولوژي آنلاين پرسه مي‌زدم، به لغاتي برخوردم كه ريشه‌ي فارسي داشت. چندتايشان را برايتان مينويسم، شايد جالب باشد.



نمی دانم چرا تغییری را که انجام دادی، نمی بینم.

سیدعباس

ناشناس گفت...

سلام پی کو لو
دنبال نام احمد تفضلی بودم
این را پیدا کردم:
http://www.ilssw.com/
پايگاه اينترنتي مطالعات زبانهاي ايراني (ILSSW)
سیدعباس سیدمحمدی

ناشناس گفت...

اگر اشتباه نکنم، به نظرم می آداین کلمه ها هم با هم رابطه هایی دارند:
چانه chin
ابرو eyebrow
گاو cow
لب lip
زانو knee
طوفان typhoon
دنج dungeon
همچنین در فرانسه:
پا pied و در اسپانیایی:
بازو brazo
در ضمن گمان می کردم دیو به devil مربوط است. دست آخر هم این که ایدهء فردوس و پردیس را تا آنجا که می دانم هدیهءایرانی ها به دنیا می دانند. نمونه اش هم نقش و نگارهای فرش های ایرانیست.

ناشناس گفت...

Brook و برکه:

ب - ر - ک را داريم. ه در آخر برکه هم که های غير ملفوظ است که در آخر بسياری لغات داريم.



Dale و دره:

فقط L را به "ر" تبديل کنيد و Dare را با دره بخوانيد.

________________________________________
Star و ستاره:

اين را فکر نمیکنم احتياج به توضيح باشد. فقط بدانيد اختر از تبديل سين به "خ" در Star يا ستاره حاصل می شود. تبديل "خ" به "س" در زبان های هندواروپائی بسيار پيش می آيد.

to و تا:

From Tehran to Rasht
از تهران تا رشت


ّHe killed the cat to frighten his wife
او گربه را کشت تا زنش را بترساند.

________________________________________
Chin و چانه:



Run و ران:

هر دو که تقريبا يک جور تلفظ می شوند و در معنی حرکت ماشين و قطار و ... مشترک هستند. ران به معنی ران پا هم چون باهاش می دويم (run می کنيم يا راه می رويم) اين جور ناميده ميشود.

Cry و گريه:

c -> گ

در "می گريند" بن فعل "گری" است.

Wind و باد:


w -> ب

در in مشابه فرانسوی ان تودماغی می شود و بعد ن به کل می رود.

wind => باد

توجه:

در خط اوستائی برای im, in, am, an حروف خاص وجود دارد و در فارسی باستان وجود داشته اند
________________________________________
Warm و گرم:

w -> گ (مشابه ورکان => گرگان)


warm => گرم

________________________________________
Cold و سرد:

c -> س
l -> ر


cold => سرد

________________________________________
chew => جو:


ch (چ) -> ج


chew => جو

________________________________________
cherry و گيلاس:


ch (چ) -> گ
l -> ر

cherry => گلی => گيلاس

توجه:

در يونانی گيلاس می شود کيراس که شباهت آن به گيلاس و cherry واضح تر است.
________________________________________
در مورد کلمات خدا و بغ و مشابه آن ها در زبان های ژرمن و اسلاو:




البته از اسلاو ها در تاریخ به پیش از سال ۸۰۰ میلادی اثری نیست و این حرف آقای پورپیرار خیلی عجیبه ولی می شود حرف او را به این بسط داد که اسلاو ها از تخم و ترکه هخامنشی ها - که بعد از حمله اسکندر از خجالت از ایران فرار کردند - باشند. نظريه خوبی است برای توجيه منشا اسلاو ها. در اصل یک نظریه هست که کروآت ها (در اصل خروآت ها که ممکن است همان کرد ها باشند) از نژاد ایرانی هستند. در ضمن این نظریه این حقیقت را که ایرانی های جدید از هیچ لحاظ به هخامنشی ها نرفته اند را اثبات می کند.

نکته ای که من می خواهم ذکر کنم اينه که ما و برادران اسلاومان خيلی از لحاظ زبانی و نژادی فرقی نداريم. علیرغم برخوردن به غیرت افرادی از هر کدام از دو گروه از اینکه یک نفر اون یکی رو به اون یکی نسبت بده. تازه هر دو مورد تجاوز مغول ها و تاتارها واقع شده و به لطف آن ها بيشتر تر به همديگر شبيه شده ايم. پس می توان گفت ترجمه ايرانی به روسی می شود روس.

مخصوصا برادران پارس از نوع هخامنشی زبان شان با اسلاو ها قرابت بيشتري
داره. در زبان های اسلاو خدا ميشود Bog که در روسيه سفيد می شود بخ. در فارسی باستان خدا بوده بغ که در اسم شهر بغداد هم وجود دارد.

ما فارس های جديد کلمه خدا را داريم که با God هم ريشه است و در اصل God در هلندی خد تلفظ می شود (هلندی يک زبان از گروه زبان های ژرمن است که خيلی به انگليسی نزديک است البته بعد از Frisian). پس ما فارس های جديد زبان مان بيشتر به ژرمن ها نزديکه تا اسلاو ها. البته ژرمنی و اسلاوی به هم بيشتر شبيه هستند تا هر کدام به لاتين.

________________________________________
هيچ ميدانيد که کلمه Magician از اسم مغ های زرتشتی گرفته شده؟
________________________________________
کلمات good و خوب:

g (گ) -> خ

goo => خو + ب -> خوب

نگران پسوند d در انگليسی يا ب در فارسی نباشيد. من يکبار داشتم يک فيلم هلندی نگاه می کردم که زیر نویس انگلیسی داشت. يه مرتبه در فيلم يکی از هنرپيشه ها گفت خوب نيوز و زير نويسش بود good news آقا من رو ميگی جا خوردم در يک دیکشنری دیدم لغت همندی برای خوب کلمه goed است که هم وزن و مثل خوب در فارسی تلفظ می شود منتها با د در آخر آن به جای ب . خلاصه من اصلا فرقش را نفهمیدم.
________________________________________
کلمات swear و خور (به معنی قسم خوردن) :

جالبه ما در فارسی ممکنه بگوئیم معدل کلمه عربی قسم چیه ولی در واقع خود کلمه خور در قسم خوردن آن چیزی است که ما دنبالش هستیم و ظاهرا قسم بدون هیچ ضرورتی به آن اضافه شده.

s -> خ

swear => خور

با این آنالیز می توان گفتخوردن در غذا خوردن و قسم خوردن دو کلمه مجزا هستند. در قسمت بعد خوردن در خوردن لباس را هم یک نگاه بهش می اندازیم.
________________________________________
kind (به معنی نوع) و کلمات گون - گونه - جور - خون - خوندن (با هم جور آمدن) :

k -> گ یا ج یا خ
kin => گین => گون
kin => خین => خون (و خوردن و خوندن و هم خوانی- که فکر میکنم به اشتباه ا را مینویسیم - از خون می آیند)
kin معنی خانواده و نزدیکان میدهد. (که در واقع ما در فارسی وقتی می گوییم همخون منظورمان فامیل است و next of kin یعنی the person or group of people you are most closely related to)

genre => ژانره => جونر => جور

در اصل دانستن این موضوع به من کمک کرده هر وقت می خواهم در انگلیسی معادل نوع و جور را بگویم از kind باید استفاده کنم. قبلا بیشتر type را بکار می بردم که زیاد برای این موقیت درست نبود.

پس مقتی می گوئیم این آچار به این پیچ می خوره میگوئیم میجوره نه این که مثل غذا میخوره.

sword و کارد:

sw -> qu
qu -> ک

sword => کورد => کارد
voice و واژه:

کافی است c را به کاش ژ بگزاریم می شود ویژه و با تغییر صداها میشو واژه.

البته آقايان زبان شناس آن را واکه هم کرده اند.


در اصل ريشه هندواروپايی هر دو هست: "weku"
________________________________________
gold و زر:


ريشه هندواروپايی آنها ghel است.

در انگليسی به g و در فارسی به ز تبديل می شود:

در فارسی L به ر تغيير يافته.

در اصل کلمات yellow و زرد هم هز همين ريشه هستند. طلا زرد رنگ است. در واقع yellow از کلمه geolu در Old English گرفته شده.

خود کلمه طلا هم از همين ريشه ghel است که gh به ط (يا همان ت) تغيير شکل پيدا کرده

________________________________________
easy و آسان:

eas و آس در این دو لغت با پسوند های y در انگیسی و ان در فارسی دو لغت با یک معنی ساخته اند. در ضمن آسای و آسایش نیز از آسان گرفتن و از همین ریشه هستند.


Middle English esi, from Old French aaisie, past participle of aaisier, to
put at ease ________________________________________
shame و شرم:

اگر "ر" را حذف کنیم (کما اینکه در انگلیسی r را خیلی خفیف تلفظ می کنند) shame بدست می آید. در ضمن کلمه shame از لغت های انگلیسی باستان است و ریشه آن با زبان های دیگر هندواروپائی (غیر از فارسی) مشترک نیست. (کلمه bad را هم غیر از فارسی و انگلیسی در هیچ زبان دیگر هندواروپائی پیدا نم کنید)
________________________________________
breast و پستان:

در مورد قبل فراموش کردم به طور کامل بگویم که r انگلیسی بعد از حروف صدادار خفیف یا اصلا تلفظ نمی شود.

در مورد breast حرف r بعد یک حرف بی صدا است و آن قانون صدق نمی کند. اگر به انتهای کلمه انگلیسی ان اضافه کنیم داریم:

برستان => پرستان => پستان

توجه:

اسم فرهاد را اگر به صورت Farhad بنویسیم انگلیسی ها آن را یک چیزی تو مایه های فورهد می خوانند. ولی Frahod را ۹۰٪ شبیه آنچه ما می گوئیم تلفظ می کنند. اگر دقت کنید ما وقتی می گوئیم فرهاد حرف "ر" را خیلی خفیف می گوئیم. خلاصه یک بلای مشبه باعث حذف r در breast می شود.

duck و اردک:

اين ديگه خيلی واضحه فقط پيشوند ار در کلمه فارسی را حذف کنيم معادل انگليسی بدست می آيد.



Wolf و گرگ:

ريشه هندواروپائی کلمه Wolf هست:



که در فارسی آن l خاص با يک گردالی زيرش به "ر" تبدیل شده و k آخری به گ.
در مورد w اول کلمه هم مثل ماجرای گرگان و ورکان و هیرکان است که همه يک اسم و در مقاطع مختلف زمانی و مکانی در ایران هستند.

در زیر ریشه هندواروپائی کلمه گرگ برای استفاده آمده است.



و همچنین گرگ به بلغاری می شود ولک:

________________________________________
Worm و کرم:

اينجا هم مسئله تبديل گ يا ک به w را داريم.

در بلغاری هم دو لغت червей, глист را برای کرم داريم که چروی و گليست تلفظ ميشوند. در دومی بخش اول کلمه چر است که اگر م به آن اضافه شود داريم چرم بر ورن کرم که توضيح ميدهد چرا بعضی ترکها (که خوب در ابتدا نوعی زبان ايرانی صحبت ميکرده اند) کرم را چرم تلفظ ميکنند. مثلا ممکنه يکی شان بگويد:

بالام چرم داری لهجه من را مسخره ميچنی ;)

حتی ممکن است کلمه گورد در ترکی در اصل از يکي از زبان های ايرانی باقی مانده باشد.

در زبان پهلوی داريم:

Entry kirm

Meaning [klm | M krm, N kirm] worm, serpent.

همانطور که ميبينيد در سيستم نوشتاری آن موقع از يک حرف برای نوشتن l و r استفاده ميشده است.
________________________________________
انجام و end:


end:

from Old English ende, end, from Germanic *andja

و کلمه *andja خيلی شبيه انجا(م) است
. انتها هم مورد جالبی بود

________________________________________
Tree و دار (و همچنين درخت)

дърво در بلغاری به معنی درخت است و تلفظ ميشود دروو. حرف اول معادل D است. کاراکتر دوم يک صدای زير (کسره) کوتاه است که تقريبا مثل a در کلمه about در انگليسی است. حرف سوم که مثل p است 'ر' تلفظ ميشود و B هم صدای v ميدهد.

البته شباهت tree و دار واضح است. فقط خواستم يک مال هم از يک زبان ديگر آورده باشم.


Body و بدن:
Body
ETYMOLOGY: Middle English bodi, from Old English bodig.


ig در انتهای bodig مثل ی در کلمه بدی است. نسبت را ميرساند. پس ريشه اين کلمه bod است. an در آخر بدن هم يک پسوند است.

________________________________________
Grand و گران و گنده:

اين مورد کاملا واضح است. در گراند اگر دال حدف شود گران ميماند. در گنده هم r حذف شود گنده به دست ميآيد.

اصلا صدای پيش بعد از گ استناد بر وجود يک 'ر' حذف شده دارد.


________________________________________
Home و کومه و خانه:

h در دو مورد فوق به ک و خ تغيير يافته. در اين راستا حتی کلمه سامان را هم احتمالا می توان به اين خانواده پيوند داد. سامان به معنی خانه داشتن و سقفی بالای سر داشتن است.

کوی هم به معنی تقريبا settlement با اسن کلمات بايد همخانواده باشد.

سامان يا سر و سامان و سامانه را که ذکر شد در راستای وجود س و ز و چ و ج در زبان های Satum در مقابل ک و خ و گ و ه در زبان های Centum قابل توجیه است.

در بلغاری Home به صورت Dom ظاهر شده.
________________________________________
لغات ماده - جنس - بيدق (پیادگ) - روزنامه - زمان - جوراب - خندق (کندگ) - بريد - فرديس - بستان - تاريخ از جمله لغات فارسی هستند که در عربی رسوخ کرده.

قبلا wind را گفتم با باد cognate است. در whirl wind به معنی گردباد whirl با گرد هم خانواده است.

در اصل در خود انگليسی کلمه swirl با whirl از يک ريشه است. همان طور که بارها اشاره کرده ام wh رد اصل بايد hw باشد که يک اشتباه spelling در انگليسی است. خدا ميداند چرا. در swirl ميبينيم که در خود انگليسی "h" به "s" تغيير کرده. در فارسی "h" به "گ" تغيير يافته و l"" آخر swirl و whirl هم یک پسوند ساده است.

از خود Cognate شروع کنيم. ها؟

مثال:

gne در Cognate و kno در know و زان در فرزانه همه ریشه هندواروپائی مشترک دارند. (زان ظاهرا بعدا به دان در دانستن تغییر کرده)

g و k (یا c مخصوصا وقتی صدای ک میدهد) در انگلیسی و لاتین بسیاری مواقع به ز یا س یا چ در فارسی تبدیل میشوند. زبان های هندواروپائی به دو گروه زبان های Centum و Satem (کلمات برای عدد ۱۰۰ در لاتین و اوستا برای مرجع) تقسیم می شوند. Centum تلفظ می شود کنتم. البته این تقسیم بندی قدیمی است و دیگر مثل گذشته مطلق نيست. ولی تبديل ها ميتوانند استفاده شوند.

مثال دیگر:


Knee در انگلیسی با زانو هم خانواده است. k -> ز

Knee => زنی => زانو

برای اینکه هر گونه شبهه برطرف شود به کلمه genou در فرانسه به معنی زانو توجه کنید. genou تلفظ میشود ژونو که تلفظ بنگی زانو خودمان است. و genou و Knee هم خانواده هستند و گونیا(gunia) هم یونانی است و به معنی زاویه (زانوئی) و زانو است.

________________________________________
Cure و چاره (خوشبختانه اینجا r همان ر مانده ولی بعضی جاها ر و ل با هم عوض می شوند)

c -> چ => چوره => چاره

Weave و باف (در بافتن) :

w -> ب v -> ف

weave => بیف => باف

در فارسی میانه "و" یک چیزی مثل w هلندی و v در اسپانیائی تلفظ میشده. یعنی بین w و f .

ضمنا waffle هم خانواده weave است چون پترن بافته (موجی) مانند دارد.
________________________________________
ناف و Naval

v -> ف

(al که پسوند است ازش صرف نظر می کنيم)

Naval => نافال => ناف
________________________________________
God و خدا:

g -> خ

God => خد => خدا

توجه: در زبان هلندی G صدای "خ" می دهد و کلمه God (که همچنين لغت هلندی به معنی خدا است) تلفظ می شود خد.
________________________________________
Horn و کرنا و سرنا :

h -> ک يا س

Horn => کرن => کرنا
Horn => سرن => سرنا

توجه:

اگر دقت کنيد مثلا در ايتاليائی و اسپانيائی اسم های مشابه با انگليسی يک a در آخر دارند. مثلا Barcelona, Italia, ... که در انگليسی هستند: ّItaly, Barcelon, ... اين "ا" آخر سرنا و کرنا اينجری قابل توجيه هستند

________________________________________
Jerk off و Jack off و جلق و جرق (که معمولا ما هر دو را تلفظ می کنیم جق) :

اینجا فقط k به ق تبدیل شده. (ربطی به معرب شدن ندارد چرا؟ حال داشتم توضیح میدهم. اگر دقت کنید در کرمانی و بسیاری لهجه ها ق بصورت متفاوتی از غ تلفظ می شود.

می بینید ما چقدر با انگلیسی ها مشترکات داریم. حتی کاری که بیشترین وقت را صرف آن می کنیم.
________________________________________
brow و ابرو:


فقط یک الف اولش اضافه کنید می شود ابرو


Bear و Brown در انگلیسی از ریشه هندواروپائی bhr هستند. Bear به معنی خرس چون قهوه ای (Brown ) است به این نام نامیده شده. در فارسی خر در خرس و خر در خرما (یا خرمائی) مشتق از ریشه هندواروپائی bhr هستند.
در اصل ما به رنگ قهوه ای خرمائی میگفته ایم.


________________________________________
Wheel و چرخ:


این یک توضیح کوچولو لازم دارد. wh در انگلیسی در اصل hw باید باشد و یک misspelling است. حتی الآن در بعضی لهجه های انگلیسی wh به صورت hw تلفظ می شود. مثلا what را اگر دقت کنید یک h خفیف اولش تلفظ می کنند.

حالا:

قانون k , c, qu به "ز" یا "س" یا "چ" یا "ج" که یادتونه:

qu <- hw <- wh -> چ
l -> ر



wheel => hweel => queel => queer

که در آخری با تبدیل q به "چ" قسمت اول در کلمه "چرخ" یعنی "چر" بدست می آید. البته اگر از circle شروع میکردیم راحت تر طبق قواعد ساده تری به چرخ می رسیدیم. در circle حرف c اولی صدای "س" میدهد که به "چ" تبدیل می کنیم. اگر بدانید در بعضی زبان های اروپائی اصلا "c" صدای "چ" می دهد.
(مثلا ايتاليائي). c دومی هم که صدای "ک" میدهد را به"خ"عوض کنیم "circ" می شود "چرخ" (خود circle را میتوان مستقیما به کلمه چرخار ربط داد که بعضی آقایان زبان شناس اختراع کرده اند)
________________________________________

Cheese و کشک:

ch (چ) -> ک

s (س) -> ش

Cheese => کش بعد با اضافه کردن پسوند ک ميرسيم به کشک.

لعت اسپانيائی برای پنير (cheese) هست queso که شباهت آن به قسمت اول کلمه کشک واضح تر است.


________________________________________
sword و کارد:

sw -> qu
qu -> کو

sword => کوارد => کارد

("کوا" را بخوانید "کا" مثل "خوا" در "خواهر" که خوانده می شود "خا

________________________________________
قبلا گفتم گه دان از know می آيد. know در انگليسی هم به معنی شناختن است و هم دانستن. در پائين می خواهم نشان دهم که شناس هم از know است:

۱-
k -> ش
۲-
w -> gh
gh -> س

know => شنوس => شناس


gh در انگليسی و مشابه آن در فارسی:

اگر تا حالا دقت کرده ياشيد روش ساختن ماضی از مضارع در فارسی مشابه انگليسی اضافه گردن ed است که به صورت های "يد" يا "يت" يا "د" يا "ت" ظاهر می شود. (در انگلیسی هم ed بعضا ت یا د تلفظ می شود)

علت اينکه به سادگی از اين امر غفلت می شود صورت به ظاهر irregular آن است.

مثال:

شناس + ت (اینجا ید به صورت ت درآمده) => شناست = شناخت

در واقع اينکه در قديم يک حرفی وجود داشته که بسته به اینکه در آخر کلمه یا قبل از "ت" واقع شود به صور مختلف تلفظ ميشده و بعده ها از حروف مختلف برای دو حالت مذکور ( "س" در شناس و "خ" در شناخت) استفاده شده. مشابه اين را داريم در:

باز - باخت
انداز - انداخت
ساز - ساخت
نواز - نواخت
دوز - دوخت

والا در حالت های معمولی داريم:

پيچ - پيچيد
خور - خورد
تاب - تابيد
ريس - ريسيد
کوش - کوشید
پرست – پرستید

________________________________________
right و راست:


gh -> س

right => راست

اگر دقت کنيد right تلفظ می شود 'رايت' که اگر 'ی' که عمدتا تلفظ gh در انگليسی است را با 'س' عوض کنيم خواهيم داشت: راست


________________________________________
light و روز:

L -> ر
gh -> ز

توجه:

در فارسی کلمات روز - روشن - روزنه خودشان از يک خانواده اند. Bright در انگليسی هم از اين گروه است.

در اصل اينجا بايد ياد آور شوم مشابه همين اتفاق باعث ميشود کسی که اهل ری (یا رای Raigh ) است را رازی (مثل زکريای رازی) بناميم. در اصل ميبينيم که ی آخر ری جوری بوده که اگر بعدش يک يای نسبت ميآمده ميشده ز.


البته واژه های بسیار دیگری نیز هست مثلا واژه وردش (تغییر) همان variation
کنش =action
فشار =pressure

الان یادم نمیاد ولی وقتی متنهایی رو به انگلیسی می خونم ویا روسی واژ های مشابه زیادی بر می خورم که با کمی تغییرات میشه فارسی.

ناشناس گفت...

سلام پی کولو
از فردی که در وبلاگش گفته بود «دکتر همایون خیری» پرسیدم ایشان دکتر در چه رشته است. جواب داده دکتر در زیست شناسی.
(همایون خیری = آزاد نویس.)
***
متن نامه ی پسری نه ساله به دختر همسایه

http://asheghi4u.blogsky.com/?PostID=456
***
به آکادمیک (یعنی معتبر و طبق موازین بودن) کامنت مفصل مشکوکم.
آکادمیک؟ اجازه بده توضیح بدهم:
در بنیاد دانشنامه که کار می کردم همکاری داشتم که الان دکتر زبان شناس یا دانشجوی دکتری ی زبان شناسی است و آن موقع فوق لیسانس داشت. از او پرسیدم اگر یک واژه نامه ی انگلیسی ـ فارسی را فارسی هایش را تنظیم کنیم و بر اساس آن یک واژه نامه ی فارسی ـ انگلیسی درست کنیم هرچند واژه نامه ی زبه دست آمده به درد ماها بخورد ولی آیا ارزش آکادمیک هم دارد یا نه؟ ایشان گفت «نه». من هم حدس می زدم جواب نه است.

سیدعباس سیدمحمدی

ناشناس گفت...

بسیاری از کلماتی که بین زبانهای سانسکریت و فارسی و اروپایی مشترک هستند در حقیقت ریشه در زبان یونانی دارند.
تعدادی از کلمات یونانی رایج در زبان فارسی
اسفناج-اسفنج-اقیانوس-باقلا-بلور-بوقلمون-پرگار-پول-پیاله-ترخون-زمرد-سیم-فنجان- قفس-قلم- قندیل- قیر-کالبد-کلید-کلیسا-کنگر-گونیا-لنگر-لوبیا-مرجان-مرمر-مروارید- مو-مو

ناشناس گفت...

بسیاری از اساطیر ایران مخصوصا شاهنامه کپی برداری از وقایع و نامهای اساطیری یونانی و سامی است که این امر نیز تعدادی ازکلمات این زبانها را با کمی تغییر وارد زبان فارسی کرده است.
کاووس کپی زئوس اساطيری يونان است.
هرمز همان هرمس خدای بازرگانی یونانیهاست.
آرش همان آرس خدای جنگ یونانیهاست.

ناشناس گفت...

اگر توجه کنید در بیشتر زبان ها نه فارسی ما که به عنوان جواب منفی بکار میرود شباهت زیادی به جواب منفی زباه های دیگر دارد مثال:
no{انگلیسی}
no{کاتالانی}
ne{کرواتی}
نُهی{هندی}
no{ایتالیایی}
ne[لیتوانیایی}
no{نروژی}
nie{لهستانی}
nu{رومانی}
ne{اسلوانی}
no{اسپانیایی}
ولی باید توجه داشت که تلفظ این کلمات براساس فتحه وکسره و...متفاوت است ولی به تلفظ فارسی بسیار نزدیک است.

ناشناس گفت...

سلام میخواهم با نویسنده یا محقق این مطلب تبادل نظر کنم من موضوع رساله کارشناسی ارشدم اینه ممنون ایمیل من:diba_ziba_khordad@yahoo.com

ناشناس گفت...

سلام جالب است البته نمیتوان ریشه را بطور دقیق پیدا کرد . Alphabet را نیز بخاطر بسپاریم ، به معنای الفبا.

ناشناس گفت...

باسلام؛مطالب جالبی بود؛من لیسانس آموزش زبان انگلیسی دارم؛معتقدم بکار بردن لغات هم ریشه 2زبان میتونه عاملی موثر جهت ترغیب آموزندگان باشه؛چندتاکلمه مثل کاروانcaravanو سماورsamovarکه فک کنم اصلا روسیه؛ رو هم به لیستتون اضافه کنین؛خوشحال میشم بهم ایمیل بزنین
cyrus1288@gmail.com