يك ترانهي زيبا از ماريزا و سرنوشت آن با من. ابتدا ترانه را از اينجا بشنويد و اگر دوست داشتيد سرنوشت را بخوانيد.
ترانهي زيبا ترانهاي است كه موسيقي و صدا و شعر زيبا داشته باشد. فادوي ماريزا دوتاي اول را دارد. اما آيا شعرش هم زيباست؟
سعي ميكنم از صرافت رمزگشايان خط ميخي استفاده كنم و اين ترانهي خوش آهنگ را به فارسي برگردانم. فكر ميكنم زبان ترانه اسپانيايي باشد اما غلط است. مترجم گوگل ميگويد كه زبان ترانه پرتغالي است ولي نميتواند همهي كلمهها و جملهها را ترجمه كند.
ميخواهم از ترجمهي ناقص گوگل، متن را به فارسي برگردانم. اصلا نشد. كلمههايي را كه گوگل نتوانست ترجمه كند در هيچ ديكشنري اينترنتي پيدا نكردم.
[چطور ميشود زبان يك متن را تشخيص داد؟
Polyglot 3000 ابزار جالبي براي تشخيص بيش از 400 زبان است كه با دادن متن، زبان آن را تشخيص ميدهد. اين ابزار مجاني است. پليگلوت هم متن مرا پرتغالي تشخيص ميدهد. (اين صفحهي ويكي هم معيارهاي تشخيص زبان از روي متن را ارائه ميدهد كه متاسفانه قسمت فارسي آن ناقص است هنوز)
]
آخر سر دست به دامان يك پرتغالي زبان شدم. دوست ناديدهاي كه درخواست مرا براي ترجمهي متن ترانه به انگليسي در ساعتي پاسخ گفت، Ezequiel Coelho. اين پست و خاطرهي آن را تقديم او ميكنم.
عنوان ترانه: منحني فادو (سرنوشت)
خواننده: Mariza
در معبدي كه تنها از آن فادو است
روان آدمي باغي است
كه در آن گلها شانه به شانه ميرقصند
در بادي تمام نشدني
آيا تاب ميآورند اين موجودات بينواي كوچك
خشم طبيعت را؟
شور و شوق، خطي مستقيم نيست
چنانكه فادو نيز يقيني نيست
فادو مثل يك بازي است
كه خدا آن را الهام و اختراع كرده
اگر او ما را در اين بازي گذاشته
براي آن بوده كه فادو را بازي كنيم
روي ميز احساسات
دل چون تاسي است
كه با گيتارها ميچرخد
و عددي را به ما ميدهد كه فادو است
يك و دو و سه
رويههاي يك حقيقتند
چهار و پنج، پيشتر
بازي خوشبختياند
شمارهي شش قطرب * است
براي اوست كه ميخوانم
درهاي دلم را ميگشايد
نگاهش كن، ميرقصد
* saudade: احساس اشتياق يا ماليخولياي ويژهي طبع پرتغالي يا برزيلي
متن پرتغالي ترانه:
No templo que é só do fado
A alma é como um jardim
Onde as flores dançam de lado
Na ventania sem fim
Aguentarão, pobrezinhas,
As fúrias da natureza?
Paixão não é linha recta
Nem fado é a certeza
O fado é como um jogo
Que deus inventou inspirado
Se nos pôs cá nesta vida
Foi para jogar o fado
Na mesa dos sentimentos
O coração é um dado
E rola com as guitarras
E dá um número que é fado
O um, o dois e o três,
Faces da mesma verdade.
O quatro e o cinco já são
O jogo da felicidade
O número seis é saudade
Por ela venho cantar
Abriram-me as portas à alma
E agora é vê-la dançar
پ.ن: در جستجوي محتواي فارسي، دو نوشتهي خوب دربارهي فادو و ماريزا يكي از شهرام احدي، سايت دويچه وله و ديگري از محمود كوير، سايت فروغ پيدا كردم. شهرام احدي Fado Curvo را فادوي پر فراز و نشيب ترجمه كرده. قسمتهايي از نوشتهي محمود كوير را نقل ميكنم:
"فادو، آواز بردهگان و دريانوردان
«فادو» شعر و موسيقی و رقص است، در هم آميختهيی شگرف! رنگين کمانی از رؤيا و رنج و آرزو!
فادو يعني سرنوشت. سرنوشت رازآميز و شگفت بردهگان برزيلی و دريانوردان پرتغالی. فادو ريشه در جان کولیها و خنياگران پرتغال دارد. فادو آواز انبوه رنجديدهگان درياست.
موسيقی و شعر فادو از ادبيات و موسيقی بومی و کوليانهی پرتغال سيرآب میشود. اوج گسترش آن به سدههای نوزدهم و بيستم میرسد. در اين هنگام، اين موسيقی در کشورهای پرتغالی زبان آمريکای لاتين نيز دامن گسترد و به بيان رنجها و آرزوهای کارگران و تهیدستان پرداخت. بندرگاهها و میخانهها را پر کرد و ملاحان را در خود فرو کشيد.
اين موسيقی آميختهيی از احساسهای شورانگيز، عاشقانه و سرشار از اندوه است.
آشکار نيست که آيا ريشهی فادو از آوازخوانی دريانوردان پرتغالیست يا برگرفته از سبکهای موسيقايی برزيلی مانند لوندوم و مودينها. واژهی فادو به معنی سرنوشت و با واژهی fate انگليسی همريشه است.
به باور برخی اين موسيقی ريشهی موريش دارد که امروزه نيز در موراوايا نزديک ليسبون باقی ماندهاند. نخستين اجرای شناختهشدهی فادو در يک سالن برزيلی به نام مدينهاس بوده که اين سالن در پورتو و ليسبون است. به هر روی، بردهگان و دريانوردان از آفريقا و برزيل و پرتغال با اين موسيقی رقصيدند و شادی کردند و گريستند.
در اجرای اين موسيقی از دو يا چند ساز گيتار به همراه صدای خواننده (بيشتر زن) استفاده میشود. گيتاری که در اجرای اين موسيقی استفاده میشود، گيتار پرتغالیست که از لحاظ شکل چيزیست بين گيتار اسپانيايی و ماندولين. از لحاظ ساختاری و نوع کوک فرق چندانی با گيتار اسپانيايی ندارد. به همين خاطر مدتهاست که در اجرای اين موسيقی کمتر از اين گيتار استفاده میشود و بيشتر گيتار اسپانيايی که رايجتر است، به كار میرود. ديگر سازهايی که در اجرای اين موسيقی نواخته میشوند، ويولا، ماندولين و انواع سازهای ضربیاند. ضربههای بر طبل و گيتار است که جان اين موسيقیست.
«آماليا» مهمترين چهرهی شناختهشده در اين سبک است. صدای جادويی اين زن و همراهی آهنگسازان کممانندی که او را پشتیبانی میکردند، چهرهيی فراموشنشدنی از اين سبک را برای دوستداران موسيقی ايجاد کرده است.
نخستين فادوخوان سرشناس «ماريا سِورا» نام داشت که در نيمهی نخست سدهی نوزده ميلادی ميزيست. نوع فادو او امروزه به «فادو ليسبون» معروف است.
ماريزا
ماريزا در سال ۱۹۷۷ در موزامبيك به دنيا آمده، در همان دوران كودكى به همراهى خانوادهاش راهى پرتغال گشته و در ليسبون بزرگ شده است. در كنار ديگر خوانندهگان نوآور فادو، چون ميسيا كريستينا برانكو توانسته است موسيقى اصيل پرتغال را بار ديگر در دنيا، سر زبانها بيندازد.
اگرچه چند سالى بيش نيست كه از فعاليتهاى جدى او میگذرد، اما بايد گفت كه اين هنرمند جوان، به سرعت توانسته دوستداران و منتقدان اين موسيقى را مجذوب خود كند. در سال ۲۰۰۰ به عنوان بهترين خوانندهی زن فادو در پرتغال انتخاب شد. در سالهاى ۲۰۰۱ و ۲۰۰۳ جايزهی منتقدان موسيقى آلمان را دريافت كرد و در فوريهی سال ۲۰۰۳ هم از طرف راديو ۳ بىبىسى، جايزهی بهترين هنرمند اروپايى در بخش موسيقى جهان به وى اعطا شد. او هم مانند ميسيا، يكى ديگر از بانوان نوآور موسيقى فادو، در تلاش برای شکستن سنتهاست."
***********
مراجع ديگر:
۶ نظر:
ممنون از آهنگ زیبا. پارسال تابستان اقبال این رو داشتم که یک کنسرت او را زیر رگبار و رعد و برق ببینم، اما از یک برزیلی که در بارهء فادو پرسیدم اصلا نمی دانست چیست. خود ماریزا هم در یک مصاحبهء رادیویی در بارهء
Fado House
های پرتغال صحبت می کرد. پر سوز و گدازی و پر تلاطم بودن فادو، تراژیک بودن آن، اندوه آن، بد جور به دل آدم می نشینه. چند تا ایرانی دیگه هم در میون تماشاچی ها بودند.
پيكولو جان اول بگويم كه در تمام سايبراسپيس فقط يك پيكولو وجود داره اونم خودتي. نهايت خوشسليقگي بود نوشتن دربارهي ماريزا و اين آهنگ داغونكنندهي فادو كروو كه سه-چهار سال پيش كه تازه شنيدهبودمش پاي ثابت رانندگيهاي شبانه و جمعهاي دوستانه بود.
براي من فادو همون فايز يا شروه است كه در مناطق جنوبي ايران رايجه. سوز و گداز فادو فقط با چيزي مثل فايز قابل مقايسه است
يه چيز جالب ديگه. درست همين هفتهي قبل يكي از روزنامههاي اينجا يه ويژهنامه موسيقي منتشر كرد كه روي جلدش تصوير يزرگ ماريزا هست و الان كه دارم اينا رو برات تايپ ميكنم ميبينمش كه بالاي تخت نشسته
خلاصه اينكه ما رو ساختي اساسي.
درود بر تو
ترجمهت از ترانه هم كه تا امروز براي من فقط نوا و حس بود، حرف نداشت
ناشناخنههاي عزيز، ازمسيس جان
مرسي. ميدونيد چي جالبه؟
دو تا از دوستاي خوب من كه نوشتههاشون شبيه هم نيست
سليقهي موسيقيشون شبيهه
اين خوبه
بسم الله الرحمان الرحیم
سلام پی کو لو
ایمیلی به شما فرستادم
من ذوق موسیقی ندارم سوادش را هم ندارم علاقه و حوصله هم ندارم
تصادفاً
http://www.harmonytalk.com/
را یافتم
***
لینک ویکپیدیا که در مقاله دادی جالب بود برایم
خب موضوع تخصصی است و اشکال ندارد اگر نتوانسته باشد کامل بگوید
من اگر بشود ان شاء الله مقاله ای درباره ی نکته ای از ثبت نامهای ارمنی به رسم خط فارسی می نویسم
قربانت
سیدعباس سیدمحمدی
سلام! زيبا بود دست مريزاد
بسم الله الرحمان الرحیم
سلام پی کو لو
نورسیده البته هنوز نرسیده
مدتی دیگر ان شاء الله
آمریکای جنوبی مساوی نیست با آمریکای لاتین
مقاله ی خوب درباره ی سرعت باریدن برف و سرعت بارین باران معرفی کن
به من معرفی کن اگر می توانی
دیشب تصادفاً شماره ای از سروش کودکان زیر دستم بود
ورق می زدم
خواندم نوشته بود 9 دقیقه طول می کشد تا دانه ی برف از ارتفاع 300 متری به سطح زمین برسد
از دیشب تا حالا فکرم را مشغول کرده
الان مقداری در اینترنت سرچ کردم
خب نتیجه ها طبقه بندی نشده است
اگر مقاله ی خوب اینترنتی سراغ داری لطفاً بگو
قربانت
ارسال یک نظر