- ايستوود نماد آمريكايي خوب است. هم بزن بهادر فيلمهاي وسترن بوده، هم از وقتي كارگردان شده روشنگرانه دربارهي چيزهايي كه ديگران بيان نميكنند حرف ميزند، هم ميتواند جملههاي طولاني يك موسيقيدان كهنه كار ايتاليايي در مراسم اسكار را همزمان خلاصه و ترجمه كند، هم بلند قد است، هم سردبير كايه دو سينما دوست دارد فيلمهايش را ببيند و هم خيلي محاسن ديگر دارد.
- بالاخره از خجالت ناصرالدين شاه درآمدم و فيلم را ديديم (+). زبان اصلي فيلم ژاپني است. كلي گشتم تا يك زيرنويس قابل فهم از آن پيدا كنم. اولين چيزي كه پيدا كردم از ترجمههاي گوگل هم بدتر بود. - ژاپنيهاي فيلم ايستوود موجوداتي هستند عموما كانا، كه براي افتخار امپراتوري ميجنگند. شنيدهام پس از باخت ژاپن در جنگ، امپراتور هيروهيتو را واداشتند در راديو اعتراف كند كه يك بشر عادي است. بين ژاپنيهاي فيلم فقط دو نفر آدم نيمچه عاقل هست. يك كلوچهپز كه به زور به جبهه كشاندهاندش و به خانوادهاش قول داده به هر قيمتي سالم برگردد و يك ژنرال كه تحصيلاتش را در آمريكا گذرانده.
- چرا ايستوود امروز دارد دربارهي جنگ شصت و چند سال پيش آمريكا و ژاپن حرف ميزند، آنهم از زبان ژاپني و نه آمريكايي؟ شايد او دارد چيزي را ميگويد دربارهي امروز آمريكا و جنگ. چيزي كه شايد نتوان به صراحت بيانش كرد.اختلاف عميق من با كارگردان فيلم آنست كه او از "خوب، بد، زشت" تا "دختر ميليون دلاري" تا "نامههايي از ايوو جيما"، صرف جنگ و مبارزه را يك بازي شرافتمندانه و افتخارآفرين ميبيند و من آن را نتيجهي ناگزير حماقت بيپايان بشري.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر