و متن ترانهي "كلمات" كه ماجده الرومي خوانندهي لبناني در سال 1991 خوانده و شعرش از نزار قباني شاعر زنسراي عرب است:
| يسمعني حين يراقصني | با من که ميرقصد، در گوشم ترانه ميخواند |
| كلمات ليست كالكلمات | ترانههايي كه به ترانه نميماند |
| يأخذني من تحت ذراعي | زیر بازویم را می گیرد، |
| يزرعني باحدى الغيمات | در میان ابرها می نشاندم |
| والمطر الاسود في عيني | و باران سیاه بر چشمانم، |
| يتساقط زخات زخات | رگبار ميزند |
| يحملني معه يحملني | با خود می بردم ... می بردم |
| لمساء وردي الشرفات | به شامگاه گلبوی مهتابی ها |
| وأنا كالطفلة في يده | و من چون دختربچه ای در دستش |
| كالريشة تحملها النسمات | چون پری که باد می بردش |
| يهديني شمسا يهديني صيفا | به من خورشیدی میدهد و تابستانی |
| و قطيعة سنونوات | و دستهاي پرستو |
| يخبرني أني تحفته | ميگويد من اثر هنري اويم |
| وأساوي اّلاف النجمات | و با هزاران ستاره برابري ميكنم |
| وبأني كنز و بأني | و اينكه من گنجينهاي هستم |
| أجمل ماشاهد من لوحات | و زيباترين تابلويي كه او ديده |
| يروي أشياء تدوخني | چيزهايي ميگويد كه گيجم ميكند |
| تنسيني المرقص والخطوات | چنان كه مجلس رقص و آهنگ حركت را گم ميكنم |
| كلمات تقلب تاريخي | ترانهاي كه تاريخم را زير و رو ميكند |
| تجعلني امرأة في لحظات | و تنها براي چند لحظه مرا زن ميسازند |
| یبنی لی قصراً من وَهم | برايم از خيال قصري برپا ميكند |
| لااَسکن فیهِ سِوی لحظات | كه در آن جز دمي چند اقامت نميكنم |
| وأعود ... أعود لطاولتي | برميگردم برميگردم سر ميز خودم |
| لاشيء معي الا ... كلـمات | چيزي با من نيست جز ترانه |

هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر